سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستدار سلامتی

خداوند متعال، کسی را که در زندگی اش بخیل است و به هنگام مرگش بخشنده می شود، دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

چشم بیمار
دوشنبه 88 خرداد 4  12:20 عصر

چشم بیمار

 من بخال لبت ای دوست گرفتار شدم

چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

 فارغ از خود شدم و کوس انا الحق بزدم  

همچو منصور خریدار سردار شدم

 غم دلدار فکنده است بجانم شرری 

که بجان آمدم و شهره بازار شدم

 در میخانه گشائید برویم شب و روز   

که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم

 جامه زهد و ریا کندم و بر تن کردم   

خرقه پیر خراباتی و هشیار شدم

 واعظ شهر که از پند خود آزارم داد 

از دم رند می آلوده مددکار شدم

 بگذارید که از بتکده یادی بکنم

من که با دست بت میکده بیدار شدم

(دیوان حضرت امام رحمه الله علیه)

 

این شعر را آقا (مقام معظم رهبری) در جواب شعر "چشم بیمار" سروده اند:

 

تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی

تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی

تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان    

دار منصور بریدی همه تن دار شدی

عشق معشوق و غم دوست بزد بر تو شرر

ای که در قول و عمل شهره بازار شدی

مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی  

وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی

خرقه پیر خراباتی ما سیره توست       

امت از گفته در بار تو هشیار شدی

واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی        

دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی

یادی از ما بنما ای شده آسوده ز غم

ببریدی ز همه خلق و به خلق یار شدی



  • کلمات کلیدی : خال لب
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    آموزش تصویری زبان عربی
    شنبه 88 اردیبهشت 12  3:43 عصر
    شما در این قسمت می توانید با کلمات زبان عربی به صورت تصویری آشنا شوید .

    بخش میوه ها :
     

    التفّاح (سیب درختی)

     
    التین (انجیر)
     
     
    الرمان (انار)
     
     
    العِنَب (انگور)
     
     
    الخَوخ (هلو)

     
    الموز (موز)
     
     
    البِطّیخ الأحمر (هندوانه)
     
    المِشمِش (زردآلو)
     
     
    اللّیمون (لیمو)
     
     الخیار (خیار)
     
     

    الطماطم (گوجه)
     
     
    الجَزَر (هویج)
     
     
    الکرز (گیلاس)
     
     
    الکرز الحامض (آلبالو)
     
     
    فَراولة (توت فرنگی)
     
     
    التوت ( توت)
     
     
    أناناس (آناناس)
     
     

    الکیوی
    (کیوی)
     
     

    البرتقال (پرتقال)
     
     
    السَفرجَل (به)
     
     
    النارنج (نارنج)
     



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    طب سنتی و گیاهی
    شنبه 88 اردیبهشت 12  11:2 صبح

    نسخه های شفا بخش گریپ فروت


    گونه های صورتی و قرمز گریپ فروت شیرین تر و اسید آنها کمتر است.گریپ فروت حاوی مقدار فراوانی ویتامین A،فسفر،پتاسیم و همچنین مقدار کمی ویتامین Bکمپلکس،C، و ویتامین PP،K،E، بیوتین،اینوسیتول و نوعی اسانس روغنی است.این میوه همچنین ادامه...


  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    بانک صوت و فیلم رایگان
    شنبه 88 اردیبهشت 5  11:37 صبح

    بانک صوت و فیلم رایگان :

    http://www.rasekhoon.net/Song/

     



    نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    آداب آشامیدن در اسلام
    شنبه 88 اردیبهشت 5  10:30 صبح
    آداب آشامیدن در اسلام
    نویسنده: محمدی ری شهری

    آنچه در آشامیدن بایسته است :

    الف : آشامیدن به سه نفس

    پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) : اگر کسی آب بنوشد و در میان آن سه نفس بکشد از بیماری ناشی از یکجا سر کشیدن در امان است

    ب: ایستاده آب آشامیدن در روز و نشسته درشب

    پیامبر خدا (ص) – خطاب به علی (علیه السلام) : - ای علی ! ایستاده آب بخور که برای تو مایه قدرت افزون تر سلامت بیشتر است .
    امام صادق (علیه السلام) : ایستاده آشامیدن آب در روز ، مایه قدرت افزئن تر و تن درستی بیشتر است .
    امام صادق (ع) : ایستاده آشامیدن آب در روز ، موجب عرق کردن بیشتر و توان افزون تر بدن است .
    امام باقر (ع) : ایستاده آشامیدن ، برای تو مایه افزون تر و سلامت بیشتر است .
    امام صادق (ع) : ایستاده آشامیدن آب در روز ؛ غذا را گوارامی سازد و ایستاده آشامیدن در شب ؛ زرد آب می آورد .
     

    ج: آشامیدن آب نیم گرم

    امام صادق (ع): دو چیز مناسب است که به هیچ درون نادرستی در نمی آیند ، مگر اینکه آن را به درستی می آورند ، و دو چیز نامناسب است که به هیچ درون سالمی در نمی آیند ، مگر اینکه آن را نادرست (و ناسالم ) می کنند. آن دو چیز مناسب ، عبارت اند از : انار و آب نیم گرم (ولرم ) و آن دو چیز نامناسب ، عبارتند از پنیر و گوشت خشک شده

    آنچه در آشامیدن نابایسته است :

    الف : دمیدن
    پیامبر به گاه آشامیدن ، در ظرف نمی دمید و چون می خواست نفس بکشد ، ظرف را زا دهان خود دور می کرد تا نفس بکشد .
    پیامبر خدا ؛ از اینکه کسی بازدم خویش را به ظرف برگرداند یا د رآن بدمد ، نهی فرمود .

    ب: یکجا سر کشیدن

    پیامبرخدا (ص) : اگر کسی از شما خواست آب بخورد ، جرعه جرعه بنوشد و یکسره سر نکشد ؛ چرا که درد جگر از سر کشیدن یکباره بر می خیزد .
    پیامبر خدا (ص) : آب را بمکید وآن را یکجا سر نکشید ؛ چراکه درد جگر از آن برمی خیزد .
    امام صادق (ع) – به نقل از پدرانش – علی (ع) از این که همه آب ، به یک جرعه نوشیده شود ، نهی کرد و فرمود :"سه یا دو جرعه باشد "
    ج: آشامیدن آب بسیار داغ
    از پیامبر خداروایت شده که از آشامیدن " حمیم " (یعنی آبی که به غایت ،داغ است ) ،نهی فرمود .

    د: آشامیدن آب در لابلای غذا خوردن
    امام رضا (ع) هر کس می خواهد معده اش اورا آزار ندهد برروی غذا آب نخورد تا هنگامی که غذا خوردنت را به پایان می برد . هر کس چنین کند ، بدنش به رطوبت می گراید ، معده اش ضعیف می شود و رگهایش نیروی غذا رابه خود نمی گیرند؛ زیرا اگر پشت سر هم روی غذا آب ریخته شود ، آن غذا در معده نارس و بد گوارش می گردد .

    ه : آشامیدن آب بر روی گوشت
    امام علی (ع) : پیامبر خدا چون گوشت می خورد ، در آشامیدن آب ،شتاب نمی ورزید . یکی از یاران که از اهل بیت پیامبر بود ، ازایشان پرسید : ای پیامبر خدا ! چه قدر کم بر روی گوشت ، آب می آشامی !
    فرمود : " هیچ کس نیست که این گوشت چرب را بخورد و تا پایان غذا از آشامیدن آب خودداری ورزد ، مگر اینکه غذا را گوارا می یابد . " 
     

     و : آشامیدن آب بر روی چربی
    پیامبر خدا (ص) : آشامیدن در پی چر بی ، بیماری ای در شکم است .


    ز : آشامیدن آب از مجاور دسته ظرف یا لبه شکسته آن
    پیامبر خدا (ص) : مباد کسی از شما از کنار دسته ظرف ، آب بخورد ؛ چرا که آن جا جای گرد آمدن آلودگی است .
    امام علی (ع) : از لبه شکسته ظرف و از کنار دسته آن آب نخورید ؛ چرا که شیطا ن بر دسته شکسته می نشیند .
    امام باقر (ع) : از دسته کوزه و از شکستگی آن – اگر در آن ، شکستگی باشد – نباید آب آشامید ؛ چراکه آشامیدنگاه شیطان هاست .

     

    ح : آشامیدن در ظرفهای مسی :

    پیامبر خدا (ص) : در ظرف مسین ننوش ؛ چرا که "سهل "( یعنی وسواس و پریشان عقلی ) برجای می نهد .
     

    ط: آشامیدن در حالت ناشتا

    پیامبر خدا (ص) : هر کس ناشتا آب بیاشامد ، نیرویش کاستی می یابد .
     

    ی : نوشیدن آب سرد پس از خوردن شیرینی

    امام رضا (ع) : آاشامیدن آب سرد ،پس از خوردن چیز گرم و پس از خوردن شیرینی ، دندان ها را از بین می برد .
     

    ک : نوشیدن آب فراوان

    امام صادق (ع) : آب بسیار منوش ؛ چراکه سرچشمه هر دردی است .
    امام صادق (ع): اگر مردم کمتر آب می نوشیدند بدنهایشان بسامان بود .
     

    ل: نوشیدن آب سرد و آب جو در حمام

    امام صادق (ع) : از نوشیدن آب سرد و ماء الشعیردر حمام ،حذر کن ؛چرا که معده را تباه می کند .
    منبع : پایگاه راسخون


    نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    حسن روی دلبر
    پنج شنبه 88 اردیبهشت 3  12:42 عصر

    حسن روی دلبر

    ای حسن تو در کل مظاهر ظاهر / وی چشم تو در جمله مناظر ناظر

    از نور رخ و ظلمت زلفت دایم  /  قومی همه مومنند و قومی کافر (شمس مغربی)

     



  • کلمات کلیدی :
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    جوانان و فصل طراوت
    چهارشنبه 88 اردیبهشت 2  10:36 صبح

    فصل طراوت

    نویسنده : حسن صالحی

    (سیمای جوان در آیینه کلام معصومین علیهم‏السلام و شعر شاعران و بیان دانشمندان و بزرگان)

    1.حضرت علی علیه‏السلام :

    شَیْئانِ لایُعْرَفُ فَضْلُهُما اِلاّ مَنْ فَقَدَهُما: الشَّبابُ وَ الْعافِیَةُ.
    دو چیز است که قدر و قیمتشان را نمی‏شناسد، مگر کسی که آن دو را از دست داده باشد: یکی جوانی است و دیگری تندرستی.
    2. «اسماعیل بن فضل هاشمی از امام صادق علیه‏السلام پرسید:

    چرا حضرت یعقوب علیه‏السلام طلب عفو فرزندان را به تعویق انداخت، ولی یوسف علیه‏السلام سریع برادران گناهکار خود را بخشید وبرای آمرزش آنان دعا کرد؟
    حضرت در جواب فرمود: اول آنکه قلب جوان رقیق‏تر از قلب پیر است. به این جهت، یوسف از عذرخواهی برادران، زودتر متأثر شد و آنان را به سرعت بخشید.
    دوم آنکه فرزندان یعقوب به یوسف ستم کرده بودند ودر حالی که یوسف خود صاحب حق بود، فوری آنها را بخشید؛ ولی یعقوب علیه‏السلام که باید حق دیگری (یعنی یوسف علیه‏السلام ) را ببخشد، این کار را به تعویق انداخت تا سحر شب جمعه برای آنان طلب آمرزش کند».
    3.امام صادق علیه‏السلام از پدران خود، در تفسیر آیه «وَلا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا؛ نصیب خود را از دنیا فراموش مکن»، روایت کرده است: سلامت، نیرومندی، فراغت، جوانی، نشاط و بی‏نیازی خود را فراموش مکن. در دنیا از آنها بهره‏برداری کن و متوجه باش که از آن سرمایه‏های عظیم به نفع معنویت و آخرت خود استفاده کنی.
    4.امام صادق علیه‏السلام :

    عَلَیْکَ بِالاَْحْداثِ، فَاِنَّهُمْ اَسْرَعُ اِلی کُلِّ خَیْرٍ.
    بر تو باد به نوجوانان؛ زیرا این گروه در پذیرش هر نوع خوبی، شتاب بیشتری نشان می‏دهند.
    5.پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم :

    اِنَّ لِلّهِ مَلَکا یَنْزِلُ فِی کُلِّ لَیْلَةٍ فَیُنادی یا اَبْناءَ الْعِشْرینَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا.
    همانا فرشته‏ای الهی هر شب به جوانان بیست‏ساله ندا می‏دهد که تلاش و جدیت کنید و برای رسیدن به سعادت و کمال بکوشید.
    عَنْ اَبِی عَبداللّه علیه‏السلام فِی قولِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ: «اَوَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ مایَتَذَکَّرُ فیهِ مَنْ تَذَکَّرَ»، تَوْبیخٌ لاِبْنِ ثَمانِیَ عَشَرَ سَنَةً.
    امام صادق علیه‏السلام درباره آیه شریفه «آیا شما را آن‏اندازه عمر ندادیم، تا آن‏که پندپذیر است، پند گیرد؟» می‏فرماید: «این آیه، سرزنش جوانان غافلی است که به سن جوانی رسیده‏اند و از فرصت جوانی استفاده نمی‏کنند.
    6. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وسلم :

    هرکه در جوانی دانش آموزد، علم او چون نقشی است که بر سنگ حک شود (و برایش خواهد ماند) و هرکه در بزرگسالی بیاموزد، کارش همانند نوشتن بر روی آب است (یعنی امیدی به فراگیری او نیست).
    7.امام صادق علیه‏السلام :

    دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم: دانشمند یا دانش‏آموز؛ زیرا اگر چنین نباشد، کوتاهی کرده است و چون کوتاهی کند، ضایع گشته است وچون ضایع گردد، گنهکار باشد.
    8.امام علی علیه‏السلام درباره کسانی که دوران سلامت و قوّت جوانی را به غفلت گذرانده‏اند و از نعمت‏های الهی بهره درست و کافی نبرده‏اند، چنین فرموده است:
    در دوران سلامت بدن، سرمایه‏ای فراهم نکردند و در اولین فرصت‏های زندگی و نیرومندی، درس عبرتی نگرفتند و درخشنده‏ترین روزهای عمر را به رایگان از کف دادند. آیا کسی که در جوانی اهل تن‏پروری بوده است، می‏تواند در پیری جز سرافکندگی و خواری، انتظاری داشته باشد.
    9. حضرت علی علیه‏السلام :

    ما اَقْرَبَ الدّنیا مِنَ الذَّهابِ وَ الشَّیْبُ مِنَ الشَّبابِ.
    چه نزدیک است برای دنیا، گذر کردن و رفتن و چه نزدیک است برای جوانی، پیری و درهم شکستن.
    10.امام خمینی رحمت ‏الله علیه:

    «یک سال دیگر از عمر ما گذشت. شما جوانان رو به پیری و ما پیران رو به مرگ پیش می‏رویم. در این یک سال تحصیلی، شما به حدود تحصیلات واندوخته‏های علمی خود واقفید و می‏دانید چه اندازه پایه‏های علمی خود را بالا برده‏اید، لیکن راجع به تهذیب اخلاق، تحصیل آداب شرعیه، معارف الهیه و تهذیب نفس چه کرده‏اید؟ وچه قدم مثبتی برداشتید؟ متأسفانه باید عرض کنم کار چشم‏گیری نکردید... جوانان ننشینند که گرد پیری، سر و روی آنان را سفید کند (ما به پیری رسیده‏ایم و به مصائب و مشکلات آن واقفیم). شما تا جوان هستید، می‏توانید کاری انجام دهید. تا نیرو و اراده جوانی دارید، می‏توانید هواهای نفسانی و خواسته‏های حیوانی را از خود دور سازید.
    ولی اگر در جوانی به فکر اصلاح و ساختن خود نباشید، دیگر در پیری کار از کار گذشته است. قلب جوان، لطیف و ملکوتی است و انگیزه‏های فساد درآن ضعیف است؛ لیکن هرچه سن بالا رود، ریشه گناه در قلب، قوی‏تر و محکم‏تر می‏گردد، تا جایی که دل کندن از آن ممکن نیست... شما جوانید، اگر این اوقات گران‏بها و بهار جوانی را در راه خدا و هدفی مقدس و مشخص به کار اندازید، ضرر نکرده‏اید، بلکه دنیا و آخرت شما تأمین است».
    11.یکی از دانشمندان می‏نویسد:
    «جوانی عالی‏ترین سنی است که در طی آن، شاهراه‏های زندگی به روی جوانان گشوده می‏شوند. ولی این دوران تحسین‏برانگیز و فریبنده‏ای که کودک با ناشکیبایی فرارسیدن آن را انتظار می‏کشد و پسران و دختران آرزو دارند که دوام آن زیادتر شود، گذراست. جوانی چند سالی بیش طول نمی‏کشد. بنابراین، باید این دوران زندگی را به کمال خوبی و روشنی برآورد».
    12.نویسنده دیگری می‏گوید:

    «نوجوانان هنوز قسمت بزرگ‏تر عمر خود را در پیش دارند. بنابراین، خودشناسی بهتر می‏تواند برای آنان مفیدباشد؛ زیرا بدان وسیله می‏توانند خود را از واکنش‏ها و رفتار ناسالم و ناپسند، در برابر پیش‏آمدهای آینده حفظ کنند. همچنین، به این قدرت خواهند رسید که در برابر موفقیت‏ها یا شکست‏های زندگی خود را نبازند؛ زیرا غرور پس از موفقیت یا نومیدی در نتیجه شکست، هر دو برای شخص خطرناک است».
    13.نظامی گنجه‏ای:

    تا جوانی و تندرستی هست
    آید اسباب هر مراد به دست
    تو که سر سبزی جهان داری
    ره کنون روکه پای آن داری
    14.باباطاهر:

    بهار آمد به صحرا و در و دشت
    جوانی هم بهاری بود و بگذشت
    سر قبر جوانان لاله رویه
    دمی که مهوشان آین به گلگشت
    15.نظامی گنجه‏ای:

    رفت جوانی به تغافل به سر
    جای دریغ است دریغی بخور
    گم شده هر که چو یوسف بود
    گم شدنش جای تأسف بود
    فارغی از قدر جوانی که چیست
    تا نشوی پیر ندانی که چیست
    شاهد باغست درخت جوان
    پیر شود بشکندش باغبان
    عهدجوانی به سر آمد مخسب
    شب شد و اینک سحر آمد مخسب
    16.علامه طباطبایی رحمت الله علیه:

    جوانی گذر کرد یادش به خیر
    گذر کرد بر دل بزد آذرم
    دریغا نهالی که تا سبز بود
    خنک سایه‏ای داشت بر پیکرم
    همه خرمی بود جان و دلم
    همه آرزو بود سرتاسرم
    دریغا چه بی‏مهر بوده است عمر
    که بگذشت چون نفخه خاورم
    از این روی، در باغ سرسبز دل
    نهال امید تو می‏پرورم
    پیام متن:
    جوانی، گوهری است گران‏بها که چند روزی در اختیار انسان قرار می‏گیرد و اگر قدربداند، خوشبختی دنیا و آخرت را به دست خواهد آورد.
    منبع:ماهنامه طوبی



  • کلمات کلیدی : جوانی، طراوت زندگی
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    امثال و حکم زبان عربی
    چهارشنبه 88 اردیبهشت 2  9:22 صبح
    با سلام
     سعی می کنیم تعدادی از مهمترین ضرب المثل های  زبان عربی را برای شما ذکر کنیم تا با امثال
    و حکم زبان عربی آشنا شوید و بتوانید از آنها استفاده کنید . 
    1-  اختلط الحابلُ باالنابل : خر تو خر شد .
    2- أدهی من ثَعلب : زیرک تر از روباه  
    3- إرحَم تُرحَم : رحم کن تا رحم بشوی.  
    4- أطلب العلم من المهدِ إلی اللّحد : ز گهواره تا گور دانش بجوی . 
    5- أعلّمه الرمایة کلّ یومٍ    فلمّا اشتدّ ساعدُهُ رمانی   
    ( کس نیاموخت علم تیر از من     که مرا عاقبت نشانه نکرد )  
      6- أغرّ من سراب : فریبنده تر از سراب  
    7- أقاربک عَقارِبُک  :   ( گر چه ایشان اقاربند همه     در اقارب عقاربند همه )  
    8- أکرم من حاتم  : ( بخشنده تر از حاتم )
      9- أکسب من نمل : ( در طلب روزی کوشاتر از مورچه)  
    10- أکل الدهر علیه و شرب : (هفت کفن پوساند)  
    11- أتیهُ من قوم موسی : گمراهتر از قوم موسی  
    12- أحذرُ من غُراب : محتاط تر از کلاغ
     13- أحرّ من الجَمر : داغ تر از گدازه  
    14- إذا جاء القدر عَمِی البَصَر :  
    چون قضا بیرون کند از چرخ سر      عاقلان گردند جمله کور و کر  
    15- إذا متُّ ظمآناً ، فلا نزل القطر   أو   و لیکن من بعدی الطوفانُ : بعد از من گو زمین را آب گیرد 
    16- إسمع و لا تُصدّق:  بشنو و باور نکن
    17- أشأم من بَراقِش : شومتر از جغد
    18- إنّ مع العسر یسراً : در پس از هر گریه خنده ای است .
    19- أیأسُ من غریق : مایوس تر از غریق
    20- إیاک أعنی و اسمعی یا جارة : به در می گویم که دیوار بشنود 
    21- أحلّ من لبن الام  : حلالتر از شیر مادر 
    22- إذا کان ربّ البیت بالدّف ناقراً     فَشیمة اهل البیت کلّهم الرّقص 
    کدخدای ده که مرغابی بود     بر سر آن ده چه رسوایی بود 
    23- الأصاغرُ یهفون و الأکابرُ یعفون 
    از بزرگان عفو بوده است از فرو دستان گناه
    24- أصفی من الدمع : زلالتر از اشک 
    25- أطیبُ من نَفَس الرّبیع : پاکتر از نسیم بهاری 
    26- ألا لیت الشبابُ یعودُ یوماً    فأخبره بما فعل المشیبُ 
    جوانی کجایی که یادت بخیر 
    27- الإناء ینضحُ بما فیه 
    از کوزه همان برون تراود که در اوست 
    28- البلیّة اذا عمّت طابت : مرگ به انبوه جشن باشد
    29- بیضة الیوم خیرٌ من دجاجة الغد
    سرکه نقد به از حلوای نسیه 
    30- تجری الریاح بما لا تشتهی السفن
    برد کشتی آنجا که خواهد خدا      اگر جامه بر تن کند ناخدای


    نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    یاران امام زمان (علیه السلام)
    چهارشنبه 88 اردیبهشت 2  9:15 صبح

    ‍‏یاران قائم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)

     نویسنده : ابراهیم شفیعی سروستانی:

    شیعیان و منتظران قدوم حضرت صاحب الامر، علیه السلام، در راز و نیازهای صبح وشام خود همواره از خداوند می خواهند که آنان را از جمله یاوران آن امام قرار دهد و به آنان این توفیق را عطا کند که دررکاب آن حضرت شمشیر زنند:
    اللهم انی اجدد له فی صبیحة یومی هذا و ماعشت من ایام حیاتی عهدا و عقدا و بیعة له فی عنقی لااحول عنها و لاازول ابدا. اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و الذابین عنه و المسارعین الیه فی قضاء حوائجه و الممتثلین لاوامره و نواهیه و المحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه. (1).
    بار خدایا! من در بامداد این روزو تمام دوران زندگانیم، عهد و پیمان و بیعتی را که از آن حضرت برگردن دارم با او تجدید می کنم؛ که هرگز از آن عهد و پیمان برنگردم و بر آن پایدار بمانم. بار خدایا مرا از یاران و هواداران و مدافعان آن حضرت و شتابندگان در پی انجام خواسته های او و اطاعت کنندگان از اوامر و نواهی او و حمایت کنندگان از وجود او و پیشی گیرندگان به سوی خواسته های او و شهید شدگان در حضور او قرار ده.
    اما در ورای این آرزو و درخواست، پرسشهایی چند نیز مطرح است مانند این که: یاران قائم کیانند و چه کسانی به فیض همراهی آن امام عدالت گستر دست می یابند؟ تعداد آنها چند نفر است و چگونه برگزیده می شوند؟ از چه ویژگیهای برجسته ای برخوردارند؟ و پرسشهای دیگر از این دست.
    ابتدا با این پرسش شروع میکنیم که: یاران قائم از چه ویژگیها و خصایل روحی و جسمی برخوردارند؟

    خصال و ویژگیهای یاران قائم

    امامام معصوم، علیهم السلاام، در روایات متعددی به توصیف خصال و ویژگیهای یاران قائم، علیه السلام، پرداخته و چنان در این زمینه با دقت و ظرافت سخن گفته اند که مخاطباان به راحتی می توانند به تصویری روشن ازیاران آن حضرت دست یابند.
    روایت زیر، که از امام صادق، علیه السلام، نقل شده، درستی این ادعا را به اثبات می رساند.
    کانی انظر الی القائم، علیه السلام، و اصحابه فی نجف الکوفة کان علی رؤ سهم الطیر، قدفنیت ازوادهم و خلقت ثیابهم، قد اثر السجود بجباههم، لیوث بالنهار، رهبان بالیل، کان قلوبهم زبر الحدید، یعطی الرجل منهم قوة اربعین رجلا، لاتقتل احدا منهم الا کافر او منافق و قد و صفهم الله تعالی بالتوسم فی کتابه العزیز بقوله: «ان فی ذلک لآیات للمتوسمین». (2) گویا که قائم، علیه السلام، و یاران او را می بینم که در نجف (کوفه) اجتماع کرده و پرندگانی برسر آنها پرواز می کنند. توشه های آنها کاستی گرفته، جامه های آنها کهنه شده و نشان سجده بر پیشانی آنها نقش بسته است. آنها شیران روز و زاهدان شب اند. دلهایشان مانند پاره های آهن (محکم و استوار) است و هر کدام از آنها توان چهل مرد را دارا هستند. هیچ یک از آنها کشته نمی شود مگر به دست کافر یا منافق. خداوند تعالی در کتاب عزیز خود از آنها با عنوان اهل بصیرت و تیزبینی یاد کرده است. آن جا که می فرماید: «در این (عذاب) برای اهل بصیرت نشانه هایی نهفته است».
    درروایات خصایل و ویژگیهای متعددی برای یاران آن حضرت برشمرده شده است که برخی از آنها مربوط به ویژگیها و صفات ظاهری و جسمانی و برخی دیگر مربوط به ویژگیها و خصایل اخلاقی و روحی ایشان است.

    خصال روحی

    شاید بتوان گفت در میان همه ویژگیهایی که برای یاران امام منتظر برشمرده شده یک ویژگی از همه بارزتر و با اهمیت تر است و آن این که آنها مصداق کامل «اولیاء الله» (دوستان خدا) هستند که در قرآن کریم بدانها اشاره شده است. آن جا که می فرماید:
    الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون. (3).
    آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمی نیست و غمگین نمی شوند.
    امام صادق، علیه السلام، در روایتی خصال شیعیان قائم آل محمد، علیهم السلام، را چنین بیان می کنند:
    طوبی لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فیی غیبته و المطیعین له فی ظهوره، اولئک اولیاء الله الذین لاخوف علیهم و لا هم یحزنون. (4).
    خوشا به حال شیعیان قائم، که در زمان غیبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او، آنان اولیاء خدا هستند، همانها که نه ترس آنها را فرا می گیرد و نه اندوهگین می شوند.
    اینکه انسانی از هیچ چیز ترسی به دل راه ندهد و از هیچ چیز اندوهگین نشود، تنها زمانی امکان پذیر است که جز خدا بیند و جز به خدا نیندیشد و این اوج کمال آدمی و بالاترین مرتبه ای است که یک انسان می تواند بدان دست یابد.
    امام علی، علیه السلام، نیز در وصف یاران مهدی، علیه السلام، می فرماید:
    ....فیجمع الله تعالی له قوما قزع کقزع السحاب، یولف الله بین قلوبهم لایستوحشون الی احد، و لایفرحون باحد یدخل فیهم، علی عدة اصحاب بدر، لم یسبقهم الاولون و لایدرکهم الاخرون... (5).
    خداوند تعالی مردمی رابرای (یاری) او گرد می آورد، همچنانکه پاره های ابر گرد آمده و به هم می پیوندند. خداوند دلهای آنان را به هم نزدیک می کند. آنها از هیچ کس ترسان نمی شوند. و از این که کسی بدانها بپیوندد شادمان نمی گردند. تعداد آنها همان تعداد اصحاب بدر است. هیچ کس از پیشینیان از آنها سبقت نمی گیرد و هیچ کس از آیندگان به آنها نمیرسد.
    از روایتهای مفصلی که درباره تعداد یاران امام عصر، علیه السلام، و کشور و سرزمین آنها نقل شده، چنین بر می آید که آنها عصاره فضاائل همه ملتها و برترینهای همه اقوام روی زمین هستند. (6).
    موضوع یاد شده از روایات زیر که از امام محمد باقر، علیه السلام، نقل شده نیز استفاده می شود:
    یبایع القائم بین الرکن و المقام ثلاثمائة و نیف عدة اهل بدر، فیهم النجباء من اهل مصر، و الابدال من اهل الشام، و الاخیار من اهل العراق... (7).
    سیصد و اندی، به عدد اهل بدر، بین رکن و مقام با قائم بیعت می کنند. در میان آنها برگزیدگانی (نجباء) از اهل مصر، مردان صالح و پرهیزکاری (ابدال) از اهل شام و نیک مردانی (اخیار) از اهل عراق وجود دارند.
    یاران قائم همچنانکه در بالاترین درجه تقوی و پرهیزکاری قرار دارند، از نظر کمال علمی نیز دربالاترین درجه قرار گرفته و از جام حکمت الهی و معرفت دینی، چنانکه باید، سیراب گشته اند.
    امیر بیان، علی، علیه السلام، در سخنان زیبایی مراتب فضل و کمال علمی یاران موعود آخرالزمان را چنین توصیف میکنند:
    ...ثم لیشحذن فیها قوم شحذالقین النصل، تجلی بالتنزیل ابصارهم، و یرمی یالتفسیر فی مسامعهم، و یغبقون کاس الحکمة بعد الصبوح. (8).
    ... پس گروهی در آن فتنه ها صیقلی می شوند. مانند صیقل دادن آهنگر شمشیر را، دیده های آنها به نور قرآن جلا داده و تفسیر در گوشهایشان جا گرفته شود. در شب، جام حکمت را به آنها بنوشانند، بعد از این که در بامداد هم نوشیده باشند.
    خلاصه کلام این که یاران قائم، در چنان مرتبه ای از زهد و تقوی و علم و معرفت قرار دارند که همه کائنات در برابر آنها سر تسلیم فرود می آورند، و زمین و آسمان به وجود آنها افتخار میکند.
    چنان که در روایت نقل شده از امام محمد باقر، علیه السلام، به این نکته تصریح شده است:
    کانی باصحاب القائم و قد احاطوابما بین الخالقین، لیس من شی الا و هو مطیع لهم، حتی سباع الارض، و سباع الطیر تطلب رضاهم (فی) کل شی، حتی تفتحر الارض علی الارض، و تقول: مربی الیوم رجل من اصحاب القائم. (9).
    گویی که یاران قائم را می بینم که شرق و غرب (جهان را) در نوردیده اند. همه چیز در برابر آنها سر تسلیم فرو می آورد. حتی درندگان زمین و آسمان به دنبال خشنود ساختن آنها هستند. قطعه ای از زمین به قطعه ای دیگر مباهان کرده و می گوید: امروز مردی از یاران قائم از من گذر کرد.

    ویژگیهای جسمانی

    یاران مهدی، علیه السلام، از نظر صفات جسمی و نیروی بدنی نیز سرامد روزگار هستند و کسی را یارای مقابله با آنها نیست. در اینجا به تعدادی از روایاتی که به اوصاف ظاهری یاران آن حضرت پرداخته اند، اشاره می کنیم:
    امام صادق، علیه السلام، دروصف توان جسمی و قدرت بدنی یاران قائم، علیه السلام، می فرماید:
    ما کان یقول لوط، علیه السلام: «لو ان لی بکم قوة او آوی الی رکن شدید» (10) الا تمنیا بقوة القائم، علیه السلام، و لا ذکر الا شدة اصحابه فان الرجل منهم یعطی قوة اربعین رجلا، و ان قلبه لاشد من زبر الحدید، و لو مروا بجبال الحدید لقطعوها، لایکفون سیوفهم حتی یرضی الله عزو جل. (11).
    لوط، علیه السلام، که می فرمود: «کاش در برابر شما قدرتی می داشتم، یا می توانستم به تکیه گاهی استوار پناه ببرم» در آرزوی نیرو و توان قائم، علیه السلام، و به یاد قدرت و استواری یاران او بود. زیرا به هر کدام از آن ها قدرت چهل مرد داده شده و قلب آنها محکمتر از پاره های آهن است. اگر به کوههایی از آهن برخورد کنند آن ها را از جا بر می کنند و شمشیرهای آنان از حرکت باز نمی ایستد مگر زمانی که خداوند عز و جل، خشنود شود.

    تعداد یاران قائم

    قول مشهور در مورد تعداد یاران امام عصر، علیه السلام، این است که آنها 313 نفر هستند؛ و در روایتهای متعددی به این موضوع اشاره شده است. از جمله روایت زیر که «مفضل بن عمر» از امام صادق، علیه السلام، نقل کرده است:
    کانی انظر الی القائم علی منبر الکوفة و حوله اصحابه ثلاث مائة و ثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر، و هم اصحاب الالویة، و هم حکام الله فی ارضه علی خلقه.
    مثل این است که قائم (علیه السلام) را بر منبر (مسجد) کوفه می بینیم در حالی که 313 مرد به عدد اهل بدر گرد او را گرفته اند. آنها مردان جنگاور و حاکمان خدا در زمین او و بر خلق اویند. (12).
    اما با توجه به روایات دیگر به این نتیجه می رسیم که یاران آن حضرت منحصر به تعداد یاد شده نبوده و این تعداد، کسانی هستند که از آغاز حرکت حضرت مهدی، علیه السلام، او را همراهی می کنند، اما به تدریج بر این تعداد افزوده می شود. البته، ناگفته نماند که این 313 نفر به دلیل خصایل برجسته ای که دارند: نقش فرماندهی و رهبری را در لشکر آن حضرت بر عهده دارند.
    در روایتی که در این زمینه از امام صادق، علیه السلام، نقل شده، چنین آمده است:
    اذا اذن عز و جل للقائم فی الخروج، صعد المنبر، و دعا الناس الی نفسه و ناشدهم بالله و دعاهم الی حقه، و ان یسیرفیهم بسیرة رسول الله، صلی الله علیه و آله، و یعمل فیهم بعمله، فیبعث الله جل جلاله، جبرئیل، علیه السلام، حتی یاتیه فینزل علی الحطیم ثم یقول له: الی ای شی تدعو؟ فیخبره القائم، علیه السلام، فیقول جبرئیل، علیه السلام، انا اول من یبعایک ابسط یدک، فیمسح علی یده و قد وافاه ثلاثمائة و بضعة عشر رجلا فیبایعونه و یقیم بمکة حتی یتم اصحابه عشرة آلاف انفس ثم یسیر منها الی المدینة. (13).
    هنگامی که خداوند عز و جل به قائم اجازه قیام می دهد آن حضرت بر بالای منبر رفته، مردم را به سوی خود فرا می خواند آن گاه آن ها را به خدا سوگند داده و از آنها می خواهد که حقش را پاس دارند، تا او هم سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله، را در میان آنها جاری کند و با آنان همانگونه رفتار نماید که آن حضرت رفتار می کرد. پس آن گاه خداوند، جل جلاله، جبرئیل، علیه السلام، را به سوی او می فرستد، جبرئیل برحطیم فرود آمده و خطاب به قائم می گوید: مردم را به چیز میخوانی؟ و قائم هم پاسخ او را می گوید سپس جبرئیل، علیه السلام، می گوید: من نخستین کسی هستم که با تو بیعت می کنم: دستان خود را بگشا! سپس جبرئیل دست خود را بر دست او می کشد. سیصد و اندی مرد به پیشگاه آن حضرت آمده و با او بیعت می کنند. بعد از آن قائم، علیه السلام، در مکه اقامت می کند تا زمانی که تعداد یارانش به ده هزار نفر میرسد و آن گاه با آنان به سوی مدینه حرکت می کند.
    در روایات دیگری که در همین زمینه وارد شده است، چنین می خوانیم:
    سال رجل من اهل الکوفة ابا عبدالله، علیه السلام، کم یخرج مع القائم، علیه السلام، فانهم لیقولون انه یخرج مثل عدة اهل بدر ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا قال: ما یخرج الا فی اولی قوة، و ما یکون اولوالقوة اقل من عشرة آلاف. (14).
    مردی از اهل کوفه از اباعبدالله (امام صادق) علیه السلاام، پرسید: چند نفر به همراه قائم، علیه السلام، قیام می کنند؟برخی میگویند همان تعدادی که در بدر حضور داشتند؛ یعنی 313 نفر، به همراه او بر می خیزند. آن حضرت فرمود: او قیام نمی کند مگر با همراهی صاحبان قدرت (اولی قوة) و صاحبان قدرت کمتر از ده هزار نفر نیستند.
    مرحوم مجلسی در ذیل این روایت می فرماید:
    معنای روایت این است که یاران قائم منحصر در 313 نفر نمی باشند، بلکه این تعداد کسانی هستند که در ابتدای قیام آن حضرت به گرداو جمع می شوند. (15).
    در روایتی که ابوبصیر ازامام صادق، علیه السلام، نقل کرده است، آن حضرت خروج قائم، علیه السلام، از مکه را منوط به تکمیل تعداد یاران ایشان دانسته و می فرماید:
    لایخرج القائم من مکة حتی تکمل الحلقة. قلت: و کم الحلقة؟قال: عشرة آلاف؛ جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره.... (16).
    قائم از مکه خارج نمی شود مگر زمانی که تعداد کسانی که به گرد او جمع آمده اند؛ تکمیل شود. پرسیدم: این تعداد چند نفر است؟آن حضرت فرمود: ده هزار نفر، جبرئیل در سمت راست او و میکائیل در سمت چپ او حرکت می کند و...

    چگونگی اجتماع یاران قائم

    امام عصر، علیه السلام، در روز و ساعتی مشخص درمکه ظهور کرده و یاران و چون پروانه هایی عاشق از سراسر جهان به گرد او جمع می شوند.
    امام باقر، علیه السلام، لحظه ظهور مهدی، علیه السلام، و اجتماع یاران آن حضرت را چنین به تصویر می کشند:
    ثم یظهر المهدی بمکة عند العشاء، و معه رایة رسول الله، صلی الله علیه و آله، و قمیصه و سیفه و علامات و نور و بیان، فاذا صلی العشاء نادی باعلاء صوته یقول: اذکرکم الله ایها الناس و مقامکم بین یدی ربکم، فقد اتخذ الحجة و بعث الانبیاء، و انزل الکتاب، و امرکم ان لاتشرکوا به شیئا و ان تحافظوا علی طاعته و طاعة رسوله و ان تحیوا ما احیاالقرآن و تمیتوا ما امات، و تکونوا اعوانا علی الهدی، و وزرا علی التقوی، فان الدنیا قد دنا فناوها و زوالها و اذنت بالوداع، فانی ادعوکم الی الله و الی رسوله و العمل بکتابه و اماتة الباطل و احیاء سنته. فیظهر فی ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا عدة اهل بدر، علی غیر میعاد، قزعا کقزع الخریف، رهبان باللیل و اسد بالنهار، فیفتح الله للمهدی ارض الحجاز، و یستخرج من کان فی السجن من بنی هاشم و تنزل الرایات السود الکوفة، فتبعث بالبیعة الی المهدی، فیبعث المهدی جنوده فی الافاق و یمیت الجور و اهله و تستقیم له البلدان... (17).
    مهدی هنگام نماز عشا در مکه ظهور میکند در حالی که پرچم رسول خدا، که درود خدا بر او و خاندانش باد، و پیراهن و شمشیر او را با خود دارد و دارای نشانه ها و نور و بیان است. وقتی نماز عشا را به جا آورد با صدای رسا و بلند خود می فرماید: ای مردم! خدا را به یاد شما می آورم. شما اینک در پیشگاه خدا ایستاده اید. او حجت خود را برگزید و پیامبران را برانگیخت و کتاب (آسمانی) فرو فرستاد و شما را امر کرد که چیزی را شریک او قرار ندهید و از او و فرستاده اش اطاعت و فرمانبرداری کنید و زنده نگه دارید آن چه را که قرآن زنده کرده است و بمیرانید آن چه را که او میرانده است. هواداران راستی و هدایت و پشتیبان تقوی و پرهیزگاری باشید، زیرا نابودی و زوال دنیا نزدیک شده و اعلام وداع نموده است. و من شما را به خدا و رسولش و عمل به کتاب خدا و ترک باطل و احیای سنت او دعوت می کنم. سپس او، بدون قرار قبلی، به همراه سیصد و سیزده مرد، به شمار یاران بدر، که همچون ابر پاییزی پراکنده اند و زاهدان شب و شیران روزند، ظهور می کند و خداوند سرزمین حجاز را برای مهدی می گشاید و او هرکس از بنی هاشم را که در زندان به سر می برد، آزاد می سازد. آن گاه درفشهای سیاه در کوفه فرود می آید وگروهی را به جهت بیعت به سوی مهدی روانه می سازند و آن حضرت لشکریان خود را به سراسر جهان گسیل داشته و ستم و ستم پیشگان را از میان بر می دارد و همه سرزمینها به دست او به راستی و درستکاری در می آیند.
    حال این پرسش مطرح است که یاران قائم چگونه همگی در یک زمان و در کمترین فرصت در مکه حاضر می شوند و خود را برای همراهی با آن حضرت آماده می سازند؟
    امام علی، علیه السلام، در این زمینه تعبیر جالبی دارند که به ما در درک چگونگی اجتماع یاران قائم، علیه السلام، یاری می کند. ایشان می فرماید:
    فاذا کان ذلک ضرب یعسوب الدین بذنبه، فیجتمعون الیه کما یجتمع قزع الخریف. (18).
    چون وقت آن برسد آقای بزرگوار و پیشوای دین مستقر و پا برجا گردد. پس ‍ نزد آن بزرگوار گرد آیند، چنان که پاره های ابر در فصل پاییز گرد آمده و به هم می پیوندند.
    تشبیه جمع شدن یاران آن حضرت به جمع شدن ابرهای پاییزی نشان از سرعت اجتماع و به هم پیوستن آن ها دارد؛ چنان که در روایتی که در همین زمینه از امام باقر، علیه السلام،نقل شده آمده است:
    اصحاب القائم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، اولاد العجم بعضهم یحمل فی السحاب نهارا، یعرف باسمه و اسم ابیه ونسبه و حلیته، و بعضهم نائم علی فراشه، فیوا فیه (فیری) فی مکة علی غیر میعاد. (19).
    یاران قائم سیصد و سیزده مرد از فرزندان عجم (غیر عرب) هستند. گروهی از آنان به هنگام روز به وسیله ابر حرکت می کنند و با نام خود و نام پدر و خصوصیات نسبشان شناخته می شوند. گروهی دیگر از آنها در حالی که در بستر خود آرمیده اند، بدون قرار قبلی در مکه بر آن حضرت وارد می شوند.
    از امام صادق، علیه السلام، نیز روایتی به همین مضمون نقل شده است:
    بینا شباب الشیعة علی ظهور سطوحهم نیام اذا توافوا الی صاحبهم فی لیلة واحدة علی غیر میعاد، فیصبحون بمکة. (20).
    جوانان شیعه در حالیکه بر پشت بامهای خود آرمیده اند، در یک شب، بدون هیچ قرار قبلی به نزد صاحب خود برده شده و بامدادان در مکه حاضر می شوند.
    از این روایات و دیگر روایات مشابه (21) که همگی دلالت بر اجتماع ناگهانی و از پیش تعیین نشده یاران قائم، دریک شب مشخص در مسجد الحرام، دارند، روشن می شود که تنها به مدد قدرت بی مانند خداوند متعال است که آن تعداد افرادی که برای یاری امام مهدی، علیه السلام، برگزیده شده اند در مدت زمان کوتاهی و یا به تعبیر برخی از روایات «در کمتر از یک چشم بر هم زدن» (22) به گرد آن حضرت جمع می شوند.

    سلاح یاران قائم

    گفتیم که یاران قائم، علیه السلام، از نظر توان جسمانی و قدرت بدنی در مرتبه بالایی قرار دارند تا آن جا که کوهی را از جا بر میکنند. اما این پرسش ‍ همواره مطرح بوده که امام عصر، علیه السلام، و یارانش از چه سلاحی در مبارزه با مستکبران و گردنکشان عصر استفاده می کنند؟
    برای یافتن پاسخ پرسش یاد شده به سراغ روایات می رویم تا ببینیم از آنها چه چیزی به دست می آید.
    امام باقر، علیه السلام، در ضمن روایتی که در آن به بیان شباهتهای امام مهدی با انبیای الهی می پردازند، شباهت آن امام را با جد بزرگوارش ‍ پیامبراکرم، صلی الله علیه وآله، چنین بر می شمارند:
    ....و اما شبهه من جده المصطفی، صلی الله علیه و آله، فخروجه بالسیف و قتله اعداء الله و اعداء رسوله، صلی الله علیه و آله، و الجبارین و الطواغیت، و انه ینصر بالسیف و الرعب و... (23).
    ... اما شباهت او به جد برگزیده اش، که درود بر او و خاندانش باد، این است که او با شمشیر قیام می کند و دشمنان رسول خدا، صلی الله علیه و آله، و همه ستمگران و گردنکشان را به قتل می رساند. و او با شمشیر و ترسی (که در دل دشمنان می افکند) به پیروزی می رسد....
    چنان که ملاحظه می شود در این روایت به دو شباهت عمده حضرت مهدی، علیه السلام، با جد بزرگوارشان اشاره شده که یکی از آنها قیام با شمشیر و دیگری حمایت و پشتیبانی خدا از او به وسیله ایجادترس و وحشت در دل دشمنان است.
    در این جا برای روشن ساختن بیشتر موضوع، در مورد شباهتهای یاد شده باختصار توضیح می دهیم:

    نبرد و پیروزی با شمشیر

    در روایات بسیاری بر این نکته تصریح شده که امام مهدی، علیه السلام، با شمشیر قیام می کند، تا آن جا که آن حضرت را «قائم بالسیف» و یا «صاحب السیف» نامیده اند؛ که برای نمونه می توان به روایت زیر که از امام صادق، علیه السلام، نقل شده اشاره کرد.
    آن حضرت در پاسخ فردی که در مورد «قائم» از ایشان پرسیده بود فرمود:
    کلنا قائم بامر الله، واحد بعد واحد، حتی یحبی ء صاحب السیف، فاذا جاء صاحب السیف جاء بامر غیر الذی کان. (24).
    همه ما، یکی پس از دیگری، بر پا دارنده (قائم) امر خداییم، تا این که صاحب شمشیر ظهور کند. پس آن گاه که صاحب شمشیر ظهور کند، شیوه ای غیر از آن چه پیش از آن بوده است، در پیش می گیرد.
    اما این پرسش مطرح است که آیا این تعبیرها تنها اشاره به مسلحانه و قهرآمیز بودن قیام و انقلاب مهدی دارد، یا اینکه نه، ذکر شمشیر در اینگونه روایات موضوعیت داشته و آن امام واقعا با شمشیر به نبرد با گردنکشان می پردازد؟
    اگرچه شاید نتوان پاسخی صریح و قطعی به این پرسش داد ولی توجه به روایات زیادی که در این زمینه وارد شده احتمال دوم را تقویت کرده و نشان می دهد که در قیام مهدوی شمشیر جایگاه خاصی دارد.
    در این جا به برخی از روایاتی که در آنها از شمشیر، به عنوان سلاح آن حضرت و یاران ایشان، یاد شده، اشاره می کنیم:
    1. امام باقر، علیه السلام، در روایتی خطاب به «جابر جعفی» می فرماید:
    یا جابر ان لبنی العباس رایة و لغیر هم رایات، فایاک ثم ایاک - ثلاثا - حتی تری رجلا من ولد الحسین، علیه السلام، یبایع له بین الرکن و المقام، معه سلاح رسول الله، صلی الله علیه و آله، و مغفر رسول الله و سیف رسول الله. (25).
    ای جابر! برای بنی عباس پرچمی است و برای دیگران پرچمهایی، پس بر حذر باش و بر حذر باش، تا زمانی که مردی از فرزندان حسین، علیه السلام، را ملاحظه کنی که بین رکن و مقام با او بیعت می شود. سلاح رسول الله، صلی الله علیه و آله، کلاهخود رسول خدا، صلی الله علیه و آله، زره رسول خدا و شمشیر رسول خدا با اوست.
    2. درروایت دیگری، امام باقر، علیه السلام، حضرت قائم، علیه السلام، را چنین توصیف می کند:
    یجرد السیف علی عاتقه ثمانیة اشهر هرجا حتی یرضی الله. (26).
    هشت ماه تمام شمشیر بر دوش نهاده (دشمنان خدا را) می کشد تا خدا خشنود گردد.
    3. امام صادق، علیه السلام، نیز در مورد سلاح جنگی یاران قائم می فرماید:
    اذا قام القائم، علیه السلام، نزلت سیوف القتال، علی کل سیف اسم الرجل و اسم ابیه. (27).
    هنگامی که قائم به پا خیزد، شمشیرهای نبرد فرود می آید، در حالی که روی هر شمشیر نام مردی (از یاران آن حضرت) و نام پدر او نوشته شده است.
    4. «ابان بن تغلب» نقل می کند که روزی با جعفر بن محمد، علیهماالسلام، در مسجد مکه نشسته بودم، آن حضرت در حالی که دست مرا گرفته بود فرمود:
    یا ابان، سیاتی الله بثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا فی مسجدکم هذا، یعلم اهل مکة انه لم یخلق آباؤ هم و لا اجدادهم بعد، علیهم السیوف مکتوب علی کل سیف اسم الرجل و اسم ابیه و حلیته و نسبه... (28).
    ای ابان! خداوند 313 مرد در همین مسجد شما گرد می آورد، مردم مکه می دانند که (آن گروه) از پدران و نیاکان آنها متولد نشده اند. با هر یک از آنها شمشیری است که بر آن نام شخص و نام پدر و نسب و خاندانش نوشته شده است.
    روایات بالا بخش کوچکی از روایات فراوانی است که در آنها تصریح شده که قائم، علیه السلام، و یاران او با شمشیر، نبرد رهایی بخش خود را آغاز می کنند.
    اما این که چرا آن امام از میان همه سلاحها شمشیر را برگزیده است شاید به این خاطر باشد که خداوند نمی خواهد عهدی از ستمگران بر گردن آن حضرت باشد، حتی به اندازه استفاده از سلاحهایی که ستمگران روزگار به وجود آورنده آن ها بوده اند.

    ایجاد وحشت در دل دشمنان

    چنانچه گفته شد، یکی از ویژگیهایی که در روایات برای قیام مهدی بر شمرده شده، رسیدن به فتح و پیروزی به وسیله ایجاد وحشت و هراس در دل دشمنان است. یعنی همان ویژگی که در صدر اسلام و در حرکت رهایی بخش پیامبر اسلام، صلی الله علیه و آله، وجود داشت.
    در آیات متعددی از قرآن کریم به این موضوع اشاره شده که خداوند با ایجاد ترس و وحشت در دل کافران و مشرکان به یاری رسول اکرم و سپاه او برخاسته و آنها را بردشمنانشان غالب ساخته است. که برای نمونه می توان به آیات زیر اشاره کرد:
    1. اذ یوحی ربک الی الملائکة انی معکم فثبتوا الذین آمنوا سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب... (29).
    (و به یاد آر) آن گاه که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با خواهم افکند...
    این آیه در جریان جنگ بدر نازل شده که پیامبر، صلی الله علیه و آله، تنها با 313 نفر همراه و بدون تجهیزات کافی در برابر لشکر انبوه و مجهز قریش ‍ قرار گرفت و چنان عرصه بر مسلمانان تنگ شده بود که سر بر آسمان برداشته و از خداوند طلب یاری کردند و خداوند نیز علاوه بر اینکه هزار فرشته را برای یاری مسلمانان فرستاد، چنان ترسی در دل دشمنان آنها انداخت که همگی پا به فرار گذاشتند. (30).
    2. هو الذی اخرج الذین کفروا من اهل الکتااب من دیارهم لاول الحشر ما ظننتم ان یخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم من الله فاتیهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدیهم و ایدی المومنین فاعتبروا یا اولی الابصار. (31).
    اوست آن خدایی که نخستین بار کسانی از اهل کتاب را که کافر بودند، از خانه هایشان بیرون راند و شما نمی پنداشتید که بیرون روند. آنها نیز می پنداشتند حصارهایشان را توان آن هست که در برابر خدا نگهدارشان باشد. خدا از سویی که گمانش را نمی کردند بر آنها تاخت آورد و در دلشان وحشت افکند، چنان که خانه های خود را به دست خود و به دست مومنان خراب می کردند. پس ای اهل بصیرت عبرت بگیرید.
    آیه یاد شده که در جریان نبرد مسلمانان با یهود «بنی نظیر» نازل شده است. بخوبی نشان می دهد زمانی که نه مسلمانان گمان می بردند که بنی نظیر با آن همه شوکت و قدرت خانه و کاشانه خود را رها کنند و از سرزمین خود خارج شوند و نه بنی نظیر احتمال می دادند که مسلمانان بتوانند بر آنها با آن همه تجهیزات و برج و بارو غلبه کنند، خداوند چنان ترس و وحشتی در دل یهود «بنی نظیر» انداخت که خود در جستجوی راهی برای فرار به تخریب خانه های خود پرداختند. (32) و این بهترین گواه بر تاثیر بیم و هراس ‍ ایجاد شده از سوی خداوند، در تسلیم و شکست دشمنان خداست، و چه زیبا در پایان این آیه می فرماید: «ای خردمندان عبرت بگیرید».
    آیات دیگری از این دست در قرآن کریم وجود دارد که ما به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می کنیم. (33).
    اما برخی از روایاتی که در آن ها تصریح شده حضرت مهدی، علیه السلام، و یاران او با ترس و بیمی که خداوند در دل دشمنان می افکند، به پیروزی می رسند، به قرار زیر است:
    1. امام محمد باقر، علیه السلام، درروایتی می فرماید:
    القائم منصور بالرعب موید بالنصرة تطوی له الارض و تظهر له الکنوز و یبلغ سلطانه المشرق و المغرب و یظهر الله، عز و جل، به دینه و لو کره المشرکون. (34).
    همانا قائم با ترس و بیم یاری شده و با نصرت (الهی) تایید گشته است، زمین برای او در هم پیچیده می شود و گنجهایش را آشکار می کند. نفوذ و اقتدار او شرق و غرب (جهان) را در بر می گیرد و خداوند به وسیله او دین خودش را، بر خلاف میل مشرکان، غلبه می بخشد.
    2. در روایت دیگری که از آن امام نقل شده، چنین آمده است:
    ینشر رایة رسول الله السوداء، فیسیر الرعب قدامها شهرا و عن یمینها شهرا و عن یسارها شهرا... (35).
    پرچم سیاه رسول خدا را به اهتزار در می آورد. به فاصله یک ماه از پیش رو، سمت راست و سمت چپ آن پرچم، ترس همه را فرا می گیرد....
    3. امام، علیه السلام، در بیان لشکریان امام مهدی، علیه السلام، می فرماید:
    یویدة بثلاثة اجناد: بالملائکة و المومنین و الرعب. (36).
    خداوند او را با سه لشکر یاری می کند: فرشتگان، مومنان و هراس.
    با توجه به آیات قرآن کریم که به صراحت از یاری پیامبر اکرم، صلی الله علیه و آله، به وسیله ایجاد رعب و هراس در دل دشمنان سخن گفته است و همچنین عنایت به روایاتی که رعب و هراس را از لشکریاان امام مهدی، علیه السلام، و اسباب پیروزی ایشان بر شمرده اند؛ می توان چنین نتیجه گرفت که به هنگام ظهور، خداوند چنان ترس و وحشتی در دل دشمنان آن امام می افکند که آنان را از تصمیم گیری درست و بموقع در مقابله با قیام مهدوی باز می دارد، تا آن جا که به هر عملی که دست می زنند به ضررشان تمام می شود.
    البته در عصر حاضر هم نمونه های چنین رویدادی قابل اشاره است، که پیروزی انقلاب اسلامی و تسلیم ارتش تا دندان مسلح رژیم طاغوت در برابر مردم بی سلاح و فتوحات گسترده رزمندگان اسلام در مقابل ارتش ‍ نیرومند بعثی از بارزترین آنهاست.

    پی نوشتها:

    (1). همان، ج 102، ص 111.
    (2). المجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 52، ص 386، ح 202.
    (3). سوره یونس (10)، آیه 62.
    (4). الصدوق )ابن بابویه(، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 357، ح 54.
    (5). الحاکم النیسابوری، ابوعبدالله محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، ج 4، ص 554، به نقل از: معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص ‍ 100.
    (6). ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی، علیه السلام، ج 3، ص 108 - 104 و ج 4، ص 32 - 22.
    (7). المجلسی، محمد باقر، همان، ج 52 ص 334، ح 64.
    (8). فیض الاسلام، سید علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، خطبه 150، ص 459 - 458.
    (9). المجلسی، محمد باقر، همان، ج 52، ص 327، ح 43.
    (10). سوره هود (11)، آیه 80.
    (11). المجلسی، محمد باقر، همان، ص 327 ح 44.
    (12). همان، ص 326، ح 42.
    (13). همان، ص 338 - 337.
    (14). همان، ص 323، ح 3.
    (15). همان، ص 323، ح 3.
    (16). همان، ص 368 - 367، ح 152.
    (17). المروزی، ابو عبدالله نعیم بن حماد، الفتن (نسخه خطی)، ص 95، به نقل از: معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 295، ح 832.
    (18). فیض الاسلام، سید علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ص 1202، ح 1.
    (19). همان، ص 369، ح 157.
    (20). همان، ص 370، ح 159.
    (21). ر.ک: همان، ص 239، 286، 316، 323، 342، 368.
    (22). ر.ک: ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی، الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر، ص 121؛ سلیمان، کامل، روزگار رهایی )یوم الخلاص(، ترجمه علی اکبر مهدی پور، ج 1، ص 407.
    (23). المجلسی، محمد باقر، همان، ج 51، ص 217، ح 6.
    (24). همان، ج 23، ص 189، ح 4.
    (25). الحر العاملی، محمد بن الحسن، اثبات الهداة، ج 3، ص 588، ح 808، به نقل از: معجم الاحادیث الامام المهدی علیه السلام، ج 3، ص 243، ح 772.
    (26). النعمانی، محمد ابراهیم، الغیبة، ص 165، به نقل از: سلیمان، کامل، همان، ص 478.
    (27). المجلسی، محمد باقر، همان، ص 356، ح 121.
    (28). همان، ص 286، ح 19.
    (29). سوره انفال (8)، آیه 12.
    (30). ر.ک: الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3 - 4، ص 526 - 525.
    (31). سوره حشر )59(، آیه 2.
    (32). ر.ک: الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، همان، ج 9 - 10، ص 258 - 257.
    (33). ر.ک: سوره آل عمران )3(، آیه 151؛ سوره احزاب )33(، آیه 23.
    (34). المجلسی، محمد باقر، همان، ج 52، ص 191، ح 24.
    (35). همان، ص 391: ح.
    (36). همان، ص 356، ح 119.

    منبع: شناخت زندگی بخش (گفتارهایی در شناخت آخرین حجت حق)


  • کلمات کلیدی : یاران امام زمان، 313 نفر
  • نظرات شما ()

    نوشته شده توسط:   آرامش و رهایی  

    قراء و قرائات هفتگانه قرآن
    چهارشنبه 88 اردیبهشت 2  8:41 صبح
    قراء و قرائات هفتگانه قرآن
    نویسنده: حسن نجفی

    قرائت قرآن و تلاوت آیات آن یکی از مهمترین مسائلی قرآن به شمار می رود بطوری که از همان ادوار نخستین عده ای پیوسته، به این کار همت گمارشته و عهده دار قرائت و آموزش قرآن در جامعه اسلامی شدند.
    بزرگان صحابه چون عبدالله بن مسعود، ابی بی کعب، زید بن ثابت و ابوالدرداء در طبقه اول و عبدالله بن عباس و ابوالاسود دوئلی و علقمه بن قیس و ... در طبقه دوم تا طبقه هشتم که بزرگانی از این قبلی و جود داشتند. قراء زمان پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم) که مسقیما قراآت مختلف را از آن حضرت اخذ کرده بودند سعی می کردند معارف و اطلاعات خود را در اختیار دیگران قرار دهند و بعد از اصحاب، تابعین نیز از این گروه به شمار می آمدند که قرائت و تعلیم قرآن را در جامعه اسلامی ارائه می نمودند.
    پیوسته سلسله قراء ( قاریان بنام قرآن) و قرائت ها قرن به قرن ادامه داشت تا اینکه در اوایل قرن چهارم، ابوبکر بن مجاهد ( 245-324 ه) شیخ القراء بغداد قرائت ها را در هفت قرائت از هفت قاری بنام به رسمیت شناخت. که بعدها نیز سه قاری به آن اضافه شدند و قراء عشره و سپس قراء چهارده گانه پدید آمدند. هر کدام از این قرائت ها به وسیله دو راوی از قاری مورد نظر روایت می شود. (تاریخ قرآن آیت الله معرفت ص 140)
    در دوره تابعین نخستین کسی که با قرائت کتابی تدوین نمود ابان بن تغلب شاگر امام زین العابدین (علیه السلام) می باشد با عنوان کتاب اقرائات. ( پژوهشی در تاریخ قرآن دکتر حجتی ص 311)
    باری، گروهی از مسلمین پس از دوره و عصر صحابه و تابعین در فن قرائت و کارایی در آن از شهرت چشمگیری برخوردار بودند و حتی شغل اصلی آنان بحث و بررسی در مسئله قراآت بوده است.

    عوامل اختلافات قرائات:
    عوامل اختلافات در قرائت قرآن به دوران صحابه، پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) باز می گردد. در آن زمان صحابه بر سر جمع و نظم و تالیف قرآن اختلاف پیدا کردند و همین امر سبب شد که گاه و بی گاه بر سر قرائت قرآن، میان قارین دو گروه اختلافی پدید آید و هر گروه سعی می کرد قرائت خویش را بر دیگری ترجیح دهد. این اختلافات باعث شد که عثمان دستور بدهند که مصحف واحدی تهیه کنند و از روی آن نسخه های متعدد و متحد الشکلی تهیه نموده و به مراکز مهم کشور های اسلامی بفرستد. اما این امر مشکلی را حل ننمود و تا آن وقت مشکل بر سر اختلاف قراآت قرآن بود. از آن زمان به بعد مشکل اختلاف مصاحف قرآن نیز پدید آمد که عوامل اختلاف مصاحف بیشتر در چند مورد بود که می توان به:
    الف: ابتدایی بودن خط که هنوز اثاری از آن رسم الخط باقی است.
    ب: بی نقطه بودن حروف
    ج: خالی بودن از علایم و حرکات که وزن و حرکت کلمه را مشخط مینمود.
    د: نبودن الف در کلمات که چون خط عربی از خط سریانی نشأت گرفته است ودر خط سریانی مرسوم نبود که الف وسط کلمه را بنویسند و در نتیجه اختلاف را ناشی می شد.
    خلاصه اینگونه عوامل موجب شد که قرا بر سر رسیدن به قرائت با هم اختلاف کنند و هر یک طبق اجتهاد خود و دلایل خاصی که داشت قرائت خود را توجیه کند.

    قراء سبعه:

    با توجه به توضیحاتی که بالا ذکر شد هفت قاری در ابتدا شکل گرفتند که هفت قرائت از آنها به ثبت رسید و در اینجا به شرح مختصری از ایشان بسنده می کنیم:
    1- نافع : ابوعبدالله نافع بن ابی نعیم مدنی. ابن جزری درباره او می گوید: نافع یکی از قاریان و دانشمندان هفت گانه می باشد و او مردی است مورد اعتماد و اصالتا اصفهانی است. ( البیان، آیت الله سید ابوالقاسم خوئی ص 194) و ضمنا یادآوری کرده اند که وی قرآن را نزد میمونه مولی ام سلمه همسر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) قرائت نمود. (پژوهشی در تاریخ قرآن، دکتر حجتی ص 313). احمد حنبل قرائت او را تایید می کند ولی وی را در حدیث در مقام و موقع شایسته ای نمی بیند.
    نافع دو روای مشهور دارد: به نام قالون و ورش که همین قرائتی است که در برخی از کشورهای مغرب عربی رایج است.
    2- عبد الله بن کثیر مکی: وی از ایرانیانی بود که کسری ایران او را با کشتیهایی که به یمن فرستاده بود برای فتح حبشه گسیل داشت. ( البیان، خوئی، ص 94)
    ابن کثیر مردی فصیح و بلیغ ودارای قامتی بلند و باوقار بود. و از جمع صحابه عبدالله بن زبیر و انس بن مالکه را درک کرده و بر حسب نوشته ابوعمرو عثمان رانی قرآن را بر ابی سائب عبدالله بن سائب مخزومی برخوانده و قرائت آن را فراگرفته و به ترتیب عبدالله بن سائب بر ابی بن کعب وعمرو ابی و عمر بر رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) قرآن را قرائت کرده اند.
    قرائت ابن کثیر را دو نفر به چند واسطه نقل نموده اند: بزّی که اصلا ایرانی و از مردم همدان بود و موذن مسجد الحرام بود و به وسیله سائب بن ابی سائب مخزومی اسلام آورد. و قنبل که هفت سال آخر عمر خویش را فارغ از تدریس و قرائت گذراند.
    3- عاصم بن ابی النجود کوفی. ( 218ه). عاصم از قراء معروف هفتگانه و شیعی است و قرآن را بر ابی عبدالرحمن عبدالله بن حبیب سلمی شیعی که یکی از یاران امیر المومنین علی (علیه السلام) بود قرائت کرد. (تاریخ القرآن، عبدالله زنجانی ص 84) دو راوی مشهور او حفض بن سلیمان پس خوانده او و شعبة ابوبکر بن عیاش هستند. حفض قرائت عاصم را دقیق تر ومضبوط تر می دانست و قرائت عاصم به وسیله او منتشر شده و تا امروز متداول است و در اکثر کشورهای اسلامی رایج است.
    4- حمزه بن حبیب زیات کوفی: حمزه در طبقه چهارم قراء کوفی قرار دارد و از نظر اجداد ایرانی است و زمان صحابه را درک کرده است. در میان قراء سبعه حمزه نیز مانندعاصم شیعی است و قرآن را بر امام صادق (علیه السلام) خوانده است. شیخ طوسی نیز حمزه را از اصحاب امام صادق (علیه السلام) معرفی کرده است. روایت است که وقتی أعمش استاد حمزه، وی را می دید می گفت هذا حبر القرآن، این شخص مرد دانای فزونمایه در قرآن است. ( پژوهشی در تاریه قرآن، دکتر حجتی ص 330) از جمع راویان حمزه خلف و خلاد معروف می باشد.
    5- ابوالحسن کسائی کوفی (189ه): ازمردم سرزمین ایران بوده است و گویند در میهن خود در طوس و یا ری فوت کرد. از قرائنی آشکار می گردد که کسائی نیز شیعی بوده است. او در نحو و زبان عرب چیره دست بود به طوری که شافعی می گوید: هر که خواهان مهارت و کارایی در نحو است باید جیره خوار و بهره ور از کسائی باشد. ابوبکر انباری می گوید: در کسائی مزایای چند فراهم بود: چون عالمترین مردم زمان در نحو و شناخت لغات غریب و پیچیده زبان تازه و یگانه دوران در ادب عربی بوده و در قرائت قرآن نظیر نداشت.
    کسائی همچنینی مربی و مأرب فرزندان هارون یعنی امین و مامون بود.
    6- ابوعمروبن علاء بصری (154-70ه): او نیز از ایران بوده است ودر میان قراء سبعه از لحاظ کثرت اساتید و شیوخ قرائت کسی به پای او نمی رسد. ابوعمرو مدعی بود که من، هیچکس از پیشینیان را عالم تر و آگاه تر از خود نمی شناسم (البیان، خوئی، ص 97) قرائت ابوعمرو بوسیله یحیت بن مبارک یزیدی به دو روای او یعنی دوری وسوسی رسیده است که هر دو مورد اعتماد بودند.
    7- ابن عامر دمشقی (م 118ه ق): او از معمرین قراء سبعه به شمار می رود و دارای عالی ترین اساتید روائی بوده است. دو راوی مشهور وی هشام و ابن ذکران می باشد. از مجموع گزارش احوال قرائ سبعه به این نتیجه می رسیم که در میان آنها 5 ایرانی هستند که به ترتیب عبارت از نافع بی ابی نعیم، عبد الله بن کثیر، حمزه بی حبیب زیات کسائی و ابوعمرو بن علا و همچنین دو تن از راویان معروف قرائت قراء سبعه نیز ایرانی بوده اند که یکی از آنها بزی روای ابن کثیر و دیگر ابوحارث مروزی راوی قرائت کسایی است.

    چه کسی نخستین بار قرآات قراء سبعه را جمع و تدوین کرد؟

    نخستین کسی که قراآت قراء سبعه را جمع آوری وتدوین نمود ابوبکر احمد بن موسی بی عباس بن مجاهد ( 245- 324 هق) است که معروف به «ابن مجاهد» می باشد.
    ابن ندیم در ترجمه احوال او می نویسد: وی آخرین کسی است که در مدینه ریاست قرائت را بدست گرفت. او در عصر خود شخصیتی بی نظیر بوده وکسی را یارای هماوردی با او در علم قرائت نبود است. وی کتابهای زیادی تالیف کرده است مانند: کتاب القراآت الکبیر و القراآت الصغیر و ... . دانشمندان علوم قرآنی و مورخان علاوه بر قراء سبعه از سه تن یاد می کنند که به قراء عشره مشهور می باشند و نیز در برخی موارد نام چهار تن از قاریان را نیز بر آن اضافه می نمایند که به قاریان چهارده گانه مشهور می باشند که در اینجا از ذکر آن خود داری می کنیم. ( پژوهشی در تاریخ قرآن، دکتر حجتی، ص 356؛ البیان، خویی ص 198؛ تاریخ قرآن ، آیت الله معرفت ص 148)

    رجحان قرائت عاصم:
    ائمه معصوم ما، شیعیان خود را امر می کردند تا قران را به نحوی که مردم می خوانند بخوانند و از غیر آن نهی می فرمودند و با تعبیرات مختلف این مطلب را گوشزد کرده اند. چنانچه در بعضی از تعبیرات آمده «اقروأ کما یقرأ الناس» به نحوی که مردم قرائت می کنند تو هم قرائت کن و یا در تعبیر دیگری می فرماید «واقرؤا کما تعلمتم » بخوانید و قرائت کنیت به همان نحود که یاد گرفته اید.
    از حفض اسدی نقل شده است که عاصم به او گفته است: قرائتی را که به تو یاد دادم از ابی عبدالرحمن سلمی یاد گرفته ام و او هم از علی (علیه السلام) فرا گرفته است.
    ابن الجزری می نویسد: پس از ابی عبد الرحمن سلمی، عاصم ریاست قراء هفتگانه و تعلیم قراآت را در کوفه به دست گرفت و در جای او نشست و مردم برای اخذ به طرف او رو آوردند و او شخصی فصیح و متقن بود و تجوید را هم خوب می دانست. ( تاریخ و علوم قرآن ، سید ابوالفضل میر محمدی زرندی ص 179) اما از جهت دیگر: یگانه قرائتی که دارای سند صحیح و پشتوانه جمهور استوار است قرائت حفض است که در طی قرون گذشته تا امروز میان مسلمانان متداول بوده وهست و آن به چند سبب است:
    1- سند طلایی را داراست، زیر حفض از عاصم، او از ابوعبدالله الرحمن سُلَمی و او از مولی امیر المومنین(علیه السلام) نقل کرده است و رجال آن تماما از بزرگان طائفه و مورد ثقه و اطمینان امت بوده اند.
    2- توافق آن با قرائت همگانی و جماهیر مسلمانان است، زیرا عاصم سعی بر آن داشت که محکمترین و استوارترین قرائت ها را که از طریق صحیح و اطمینان بخش به دست آورده بود به حفض تعلیم دهد.
    3- عاصم شخصا دارای ویژگی های بخصوصی بود که او را در میان مردم معروف ساخته و مورد اطمینان همگان بود. هر قرائتی را که فرا می گرفت آن را بر عده ای از صحابه و تابعین جلیل القدر عرضه می داشت و تا اطمینان کامل به صحت قرائت پیدا نمی کرد آن را نمی پذیرفت. و پیوسته قرائت او مورد ستایش علما و فقها امامیه بوده است. (تاریخ و قرآن، آیت الله معرفت، ص 153)
    آنچه گذشت چگونگی و دلیل بوجود آمدن قرائت های هفتگانه قرآن و قاریان سبعه بود و چنانچه می بینیم امروز در بیشتر کشورهای اسلامی قرائت عاصم که روایت آن ار حفض می باشد جایگاه ویژه ای دارد و مورد توجه شیعیان می باشد.

    منابع:
    البیان، آیت الله سید ابو القاسم خوئی، ترجمه محمد صادق نجمی، هاشم هاشم زاده.
    تاریخ قرآن، آیت الله هادی معرفت.
    پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، دکتر محمد باقر حجتی.
    تاریخ و علوم قرآن، سید ابوالفضل میر محمدی زرندی.
    منبع : پایگاه راسخون


    نظرات شما ()

       1   2      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    چشم بیمار
    آموزش تصویری زبان عربی
    طب سنتی و گیاهی
    بانک صوت و فیلم رایگان
    آداب آشامیدن در اسلام
    حسن روی دلبر
    جوانان و فصل طراوت
    امثال و حکم زبان عربی
    یاران امام زمان (علیه السلام)
    قراء و قرائات هفتگانه قرآن
    افسوس آخر !
    دوست کجاست؟
    زندگینامه آیت الله محمد حسن هرسینی کرمانشاهی
    طه حسین ادیب بزرگ عرب
    روز ترویة (یوم الترویة)

    جمعه 103 فروردین 31

    کل:   66813   بازدید

    امروز:   1   بازدید

    دیروز:   2   بازدید

    فهرست

    [خـانه]

    [ RSS ]

    [ Atom ]

    [شناسنامه]

    [پست الکترونیــک]

    [ورود به بخش مدیریت]

    پیوندهای روزانه

    پایگاه آیت الله جوادی آملی [10]
    پایگاه نهج البلاغه [23]
    پایگاه حوزه [6]
    پایگاه آیت الله سیستانی [8]
    پایگاه مقام معظم رهبری [6]
    پایگاه آیت الله بهجت [10]
    پورتال اطلاع رسانی راسخون [11]
    [آرشیو(7)]

    آشنایی با من

    دوستدار سلامتی

    لوگوی خودم

    دوستدار سلامتی

    دسته بندی یادداشتها

    313 نفر . 8 ذی الحجة . آداب آب خوردن . آن روزها طه حسین . آیت الله مظاهری . آیت الله هرسینی . ادیب بزرگ عرب . ازغدی . افتخاری . الایام طه حسین . امثال و حکم در زبان عربی و فارسی . ترویه . جستجوی دوست . جوادی آملی . جوانی . حفص از عاصم . حق شناس . خال لب . دوست بگو . دوستیابی . روز ترویه . سخنرانی . ضرب المثل . طراوت زندگی . طه حسین . عمر . قرآن . قراء سبعة . قرائت قرآن . قرائتی . کوتاهی عمر . مداحی جدید . مصباح یزدی . مکارم شیرازی . ملاهادی سبزواری . ناصری . نقویان . نوشیدن در شب و روز . نویسنده بزرگ عرب . ها و هو . هرسین . هرسینی کرمانشاهی . هشتم ذی حجة . هفت قرائت قرآن . یاران امام زمان . یوم الترویة .

    اشتراک

     

    طراح قالب

    www.parsiblog.com